Thursday, June 22, 2006

یه صدای چک چک میاد ،فکر می کنی که بارون گرفته ، نگران میشی پرده رو کنار میزنی ، نه خبری نیست ، خوبه آسمون هنوز ابری نشده ، پنجره رو باز می کنی میری توی بالکن ، هنوز نور هست این جا همیشه نور هست ، یه سرباز داره پاسش رو می ده ، دیگه هیچی ، حتی این کلاغ قار قارو ! هم گرفته خوابید ه ، بهتر ،تابستون گرمه کیف میده روی سنگ دراز بکشی ،اینطوری با آسمون موازی میشی ، هر چند که موازی شدن کمی گریه داره ، اما خوب هر وقت دلت تنگ شدی میتونی پاشی و جزئی از صفحه بشی ،حالا صفحه بالای سرته ، همونقدر که از بالا نگاه کردن قشنگه از پایین دیدنم هست ، به شرطی که زیاد کنکاش نکنی فقط نگاه کنی ،حس خوبیه فکر می کنی همه ی آسمون مال تو شده ، دیروز توی راه شنیدم یکی به یکی می گفت ما هیچیمون مثل هم نیست فقط آسمونمون یکیه ، من فکر می کنم اون رو هم اشتباه می کرد شاید فقط وقتی که بارون می باره

Comments:
:)
 
اونجاش كه گفتي با آسمون موازي مي شي خيلي قشنگ بود اما نفهميدم چرا موازي شدن گريه داره؟
 
to monaliza :
وقتی با چیزی موازی میشی بهش نمی رسی
 
Post a Comment



<< Home