Tuesday, July 04, 2006

اشاره ها می آیند
و می روند
چیزی که مانَد به جا
تنها تردید ثانیه هاست
که ذوب می شود
در برهوت صداهای
مانده در راه
افق های بی خورشید
سایه ها را می دزدند
میان رگ و پِی
امن است
آویزگاه خاطرات
بی حتی یک
گلبرگ های گلی
که چنین دروغین
با شاخه هم پیمان می نمودند
و یا این جمله های باز ستانده
و صدا
تنها صدا

Comments:
میان رگ و پِی
امن است
آویزگاه خاطرات
بی حتی یک
گلبرگ های گلی
که چنین دروغین
با شاخه هم پیمان می نمودند
اينا خيلي قشنگ بودن
 
که اینچنین دروغین
با شاخه هم پیمان می نمودند............
 
Post a Comment



<< Home