Tuesday, December 19, 2006

از اشکال هندسی مکعب را دوست دارم . استوار است ، به نظر نمی آید بلغزد . استوانه را نه! مخصوصا شب ها که می چرخد با آن صدای مبهم زهر آلود بزرگ می شود ، بزرگ تر و در تمام این مدت حرکت می کند به سویت ، هر چه بزرگتر ، تو کوچکتر ، صدا نزدیک تر . آدم نمی داند کی از او عبور خواهد کرد ! تنها برای توصیف قلبم از جا کنده شد مناسب است . بی تردید کنده می شود چیزی در جایی ، اما به کجا می رود ؟! من که نمی دانم
!به احتمال قریب به یقین کنده شدن در سطح اتفاق می افتد
گاهی اوقات کلمات چیزهای تهوع آوری را برای آدم تداعی می کند ( توجه شود که تهوع همیشه از تنفر نیست ) . شاید بهتر باشد شماره گذاریشان کنم ، مثلا قلب 1 ، قلب 2 و .... شاید هم بتوان لایه لایه تصورش کرد : لایه ی 1 قلب ، لایه ی 2 ... و
جالب است مسئله هم برایم خیلی مضحک است و هم خیلی جدی . اما چندان مفید هم نباید باشد همش که بزنی مخلوط می شود ( البته از لحاظ شیمیایی مخلوط کلمه ی مناسبی نیست بهتر است بگویم ترکیب می شود ) و چه چیزها که غرق نمی شود .( این جا هم باید بگویم محو!) . نه مطلقا منظورم این نیست که ممکن است چیزهای بدی در قلب آدم باشد . توضیحش سخت است ، یعنی بد به آن مفهوم زشت نیست . آدم باید همیشه مواظب این کلمات باشد دائما در حال گول زدن ما هستند
.شاید اوضاع خیلی خوب باشد ، می تواند خیلی بد هم باشد
نمی دانم این چه ترتیبی است که هر روز نو می شود ، چون روز اول و از آن ملالت آور تر این که باید هر روز بشنوی تا باور کنی . .حتی گاهی شک می کنم که شاید هرگز روز دومی نرسد
----------------------------------------------------------
! پ.ن 1 : تمام ضمائر به نویسنده بر می گردد جز ما
:D پ.ن 2 : برای رفاه حال بازدیدکنندگان عزیز از نوشتن مابقی مکتوبات خودداری کردم
:-P نذاره که من عصبانی بودم بهش جایزه میدم comment پ.ن 3 : هر کی برای من

Comments:
akh joon jaieze :D
taze bazi az ostovaneha daem kochiktar mishan chon khanome mohseni mikhorateshon....
 
manam jayeze! manam jayze!
 
Post a Comment



<< Home