Wednesday, May 02, 2007

فاصله ای خم می شود
می بینم ، می گویی
و من نمی شنوم
دست هایم را باز می کنم
دگر حتی نمی بینمت
تمام این خطوط افقی
حال در عمود ایستاده اند
من که توانم نیست برگشتن را
تو اگر خواستی صفحه را تاب بده
خوب یادم هست چه گفتی
حال شاکی نشنیدنم شده ام
بر بی کسی ام ببخش

خط به پایان نرسیده در این سو
آن سو مکعبی می کشم
با همان تاج های افقی
که دست بر نمی دارند
ترسم از آن است
که خاموش گردد
تمام این چراغ ها
از تاریکی نمی ترسم
از خشم می گریزم
که می میراند
چه در سطح ، چه در عمق
عادلانه است
نیمی در این سو
نیمی در آن سو
این منم که سطوح را چنین پر کرده ام
خالی اش که نمی توان کرد
خنده ام می گیرد
و باز همه چیز در افق است
باشد
من پادشاهی می کنم
تو خدایی کن

Comments:
باید خوب گوش میدادی که چرا خط افقی ایستاده است یا چرا از تاریکی میترسی و همیشه می خواستی ثابت کنی نمی ترسی ؟
 
این روزا خدایی دیگه توش نون نیست ! امامی پیغمبری یا امامزاده ای چیزی بگو اقلا !
 
باشه تقسیم مسئولیت می کنیم
 
ina hamash be kenar vali to bikhod mikoni ye sal zoodtar bemiri gofte basham
 
سلام ببینم شما معلم ادبیات و هندسه ت یه نفر بوده؟ ترکیب قشنگی شده
 
raftam to blog miss mehri didam comment gozashte bodi?1.avalan be to che.2.to aslan mifahmi khiyanat cheye?3.aslan kasi ke kasi o 2st dare 2nbale bahone nemigarde.4.ta hala beht khiyanat shode?ta befahmi chiy migam.agar khasti javab bedi to hamon ja comment bezar.(missmehri.blogfa.com)
 
MERSI KE BA SORAT JAVAB DADI MAMNON KE HADE AGHAL KASI DARE DARBARE KHIYANT HARF MIZANE KE IN MOZO RO DARK KARDE.TO KE INGHADR KHOB MIFAHMI CHERA PAS MINEVISI MAN 2NBALE BAHONE MIGASHTAM.DAR ZEMN BABAT HARFHAY GHABLI OZR MIKHAM.(MISSMERI......
 
Post a Comment



<< Home