Wednesday, August 15, 2007
دگر چیزی نمانده است
همین فردا که بیاید
همین فردا
که خورشید طلوع می کند
سرخی ِ غروبش را وام دار ِ دیگری خواهد بود
همین فردا که بیاید
همین فردا
جنازه ی تمام قدیسان را
از طلوع تا به غروب به خاک خواهند سپرد
بال هایشان را اما می سپارند
بهر پرواز در آسمانی دیگر
همین فردا
ای تمام عزیزانم متاسفم
دگر راهی نیست برای نرسیدن به فردا
دگر چیزی نمانده است
همین فردا که می آید .